فانوس

یک خانه مجازی دیگــــر به پیشنهاد هادی جان

پیام های کوتاه
  • ۱۰ بهمن ۹۱ , ۱۸:۱۸
    امشب
بایگانی

نظــــــــــــــر

فانوس راه | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ق.ظ

"نظــــــــــــــر"

بدکـــــــــاره ها به نیمه نگــاهی عوض شدنــــد
ما را فضیــــــل فرض کنیـــد و نظــــــر کنید


ـ لطیفیان
  • فانوس راه

همـــــــــــت

فانوس راه | پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۵۳ ق.ظ

همت

همت کرد

تا

همت

شد.



پ ن: قابل توجه خــــودم

  • فانوس راه

روزی /1

فانوس راه | شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ
به نام دوست

روزی وقتی میاد دیگر نه جای درنگ است ..
اوایل اسفند ماه ،‌ زمانی که هنوز خادمان شهدا دارند منطقه را کم کم برای
زایران آماده می کنند ،‌ با کاروانی روزی شد در منطقه باشیم که
دلشان همراهشان بود.
اما آشنایی با یکی از راویان رزمنده از روزی های دیگری بود که نصیبم شد.
دکتر زمانی که علاوه بر رزمنده بودن و مستند حرف زدن از تسلط خاصی به مناطق عملیاتی برخوردار بود.
آرزو کردم که ای کاش یک دوره برای راویان آموزش دهند تا
وقتی کاروانشان را بردند نگویند: خب! اینجا هم اروند است و ..

از ایشان حرفها دارم /تا بعد/


لینک مصاحبه تبیان با ایشان  +

اسماعیل زمانی

  • فانوس راه

آنتن

فانوس راه | شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۱۸ ب.ظ

دو جـــــــــا گوشی دلت آنتن دهیش خوب میشه:
مشهد شهدا
مشهدالرضا.ع.



  • فانوس راه

سوخته عشق خدا

فانوس راه | پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۳۱ ق.ظ

«شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم. دعای توسل شهید تورجی در حال پخش بود. هر کسی در حال خودش بود. صدای در آمد. بلند شدم و در را باز کردم. در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت‌الله جوادی آملی پشت در است، با خوشحالی گفتم: بفرمایید! ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند. البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.

سریع ضبط را خاموش کردیم. استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند. بعد گفتند: اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید!

صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود. استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟!

گفتم: محمدرضا تورجی‌زاده. استاد پس از کمی مکث فرمودند: ایشان در عشق خدا سوخته است.

گفتم: ایشان شهید شده، فرمانده گردان یا زهرا (س) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده.»

(یا زهرا صص 194 و 193).

  • فانوس راه

برای مطالعه/چرا حضرت معصومه(سلام الله علیها به قم آمدند؟

فانوس راه | پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۱۱ ق.ظ
  • فانوس راه

خوش وقت

فانوس راه | پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۵۷ ق.ظ



عمری با یاد یار "خوش وقت" بود
و الان با وصل یار...

فانوس

  • فانوس راه

پرواز

فانوس راه | چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۴۷ ب.ظ
پــــــــــــرواز
حق شماست
دیگر روحت توان ماندن در این قفس را نداشت ...
پروازت مبــــارک

برای عرفا ، مرگ پرواز از دنیای دون به ملکوت اعلی است


  • فانوس راه

یک روز رویـــایی با آفتاب

فانوس راه | چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۳۱ ب.ظ


راهی حج بودم.

به زیارت امام حسن عسکری.ع. رسیدم تا هم سهم امام مردم گرگان را برسانم و هم زیارت کنم آن ماه دل آرا را!

تا خواستم بپرسم آنها را به چه کسی بدهم که فرمود: آنچه را که آوردی بده به "مبارک" (غلام امام)

سلام شعیان گرگانی اش را به محضرش رساندم. اما نفهمیدم ما عاشق او هستیم یا او مشتاق ما. او هم خبر از سفر 170 روزه من داد و هم وعده دیدار در همان جمعه ای که من به گرگان می رسم.

ایشان از نوه دار شدن من و فرزنددار شدن یکی از خیرین شهرم خبر داد و حتی برای آنها نام نهاد.

برگشتم؛ درست در همان روزی که مولایم برایم فرموده بود. شیعیان و موالیان اهلبیت(ع) به دیدارم آمده بودند. به آنها مژده دیدار را دادم. سر ا زپا نمی شناختند. همه در خانه من به انتظارش نشستند.

ناگهان ماه سامرا در خانه من طلوع کرد. همه بی تابانه به پایش برخاستیم و چشمانمان را به جمالش طهارت دادیم.اشک شوق امانمان نمی داد. من حاجت دیدنش بود که به آن رسیدم.

ایشان نماز ظهر و عصرشان را در سامرا خوانده و با چشم بر هم زد نی آمده بودند گرگان.

یکی از شیعیان از نابینایی یک ماهه فرزندش غمگین بود و از حضرت طلب دعا کرد. ایشان دستی بر چشمان فرزند نابینا کشیدند و چشمها بینا شدند. الله اکبر همه بلند شد.

تا آخر روز ما مست نگاه و حضورش بودیم . یک روز رویایی با حضرت آفتاب.ع.

برگردان: از خودم

منبع: ویژه نامه سایت شهید آوینی

  • فانوس راه

حـــــــــر

فانوس راه | چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۰۰ ق.ظ

برای حـــــــــــر شدن
یک نفس مسیحایی لازم است
نفسی بزن
ای مسیحـــــــای من!

فانوس


  • فانوس راه